عناوین آزاردهنده

می‌گویند در زمان موسولینی، بعضی‌ها به عنوان «فرمانده» عادت کرده بودند. حتی داستانی می‌گوید که مردی در حال زیر گرفتن شخصی بود و هرچه ملت در صحنه به او گفتند: «آقا… آقا…» طرف اصلاً متوجه نشده بود؛ چون عادت کرده بود او را «فرمانده» یا «ژنرال» صدا کنند. این مقدمه را از مقاله‌ای از ماهنامهٔ «لوح» که از سال هفتاد و هفت منتشر شد دیدم. مقاله‌ای با عنوان توهم و تورم مدرک که توصیه می‌کنم مطالعه کنید.

در ایران هم روزگاری به سبب شأن اجتماعی که داشت، مردم به شاه هدیه می‌دادند تا در عوض از درگاه همایونی لقبی مثل «مشکات السلطنه» یا «عماد الملک» و… از قبلهٔ عالم تخس کنند و پُزش را بدهند. به جدول القاب قاجاری نگاه کنید. در دورهٔ پهلوی (و کمی پیش‌تر در دورهٔ ناصری) به کار بردن این القاب با محدودیت مواجه شد. در عوض انگار که در فرهنگ ما، نام کسی را بدون پیشوند یا پسوند بردن مذموم شده باشد، القاب دهان‌پرکن دورهٔ قاجار جای خود را به دکتر، پروفسور، مهندس، استاد، حجت الاسلام و المسلمین و… داد. گاه شخص صاحب عنوان اصلاً حاجی، دکتر یا مهندس هم نیست؛ ولی اطرافیان (یا خود فرد) اصرار دارند که حتماً دکتر/مهندس/استاد به کار رود.

دکتر، پروفسور (استاد) و مهندس عناوینی‌اند که در محیط آکادمیک معنا و کاربرد به‌خصوص خود را دارند. به کار بردن این القاب در تعارفات می‌تواند خطرساز باشد؛ پس اخلاقی نیست و حتی گاه خلاف قانون است و می‌تواند پیگرد قانونی در پی داشته باشد. علاوه بر این، آیا دکتر یا مهندس بودن مزیت است؟ صرف دکتر یا مهندس (یا هر دو) هیچ مزیتی ندارد. آن هم اگر توجه کنیم که ایران هشتاد نود میلیون نفری ما از چین، پرجمعیت‌ترین و یکی از پیشرفته‌ترین کشورهای جهان هم دانشگاه‌های بیشتری دارد. به نظرم تعداد دانشگاه‌ها نسبت به جمعیت با اعتبار مدارک دانشگاهی رابطهٔ معکوس دارد. کم دیده‌اید مهندسانی که از پس یک ضرب و تفریق ساده هم برنمی‌آیند و کوچکترین دانشی در زمینهٔ تخصصی خودشان ندارند؟

در غرب، زادگاه مدارک آکادمیک، اشاره به افرادی در ردۀ مارکس و اینشتین و راسل با عنوان دکتر می‌‏تواند طنزآمیز باشد.

م. قائد

چندی پیش در نوشتهٔ خاطرات ائتلاف دربارهٔ کسی نوشته بودم که عقدهٔ دکتر بودن داشت:

دیگری از این که در زیرعنوان نامش نوشته بودم «دکترای مدیریت» شاکی بود. اصرار داشت که بگوییم «دکترای تخصصی» دارد نه یک دکترای الکی! با باد می‌گفت هشت سال زحمت کشیدم. از این که عکس و اسم یک دکتر دیگر درشت چاپ می‌شد هم شاکی بود. می‌گفت «حاضرم دویست میلیون بدهم ولی عکس من درشت چاپ شود.»

یا زمانی که دانشجوی فیزیک دانشگاه کرمان بودم، استادی که به بی‌سوادی شهره بود تأکید فراوانی روی عنوان «دکتر» داشت. اصلاً اول هر ترم خودش را این‌طور معرفی می‌کرد: «من دکتر فلان بهمانی هستم …».

از این که به من «مهندس» بگویند متنفرم. هربار هم در قوانین کلاس‌های نجومم تأکید می‌کنم که من را «استاد» خطاب نکنند. دلیلش هم واضح است. من نه مهندس هستم و نه استاد (که یک رتبهٔ دانشگاهی است). به علاوه در نجوم هیچ‌کس (مگر این که مهندسی منجم آماتور هم باشد) کسی را مهندس خطاب نمی‌کنند. بابک امین تفرشی، محمدصالح تیمار، شهرزاد میرسلطانی، امیر احتشامی و… هیچ‌کدام عنوان دکتر یا مهندس را یدک نمی‌کشند و البته که بسیار هم ارزشمندند.

البته با وجود اصرار مکرر من بر عدم به کاربردن عنوان «مهندس» یا «استاد»، تقریباً همیشه به من می‌گویند «مهندس جمالی». حتی با وجود توضیح و خواهش فراوان، با این پاسخ مواجه شدم که «شما برای ما مهندسید». لطفاً بس کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *