مدرسه‌زدایی از پایین به بالا

چطور می‌توان جامعه را اصلاح کرد؟ این پرسش زیادی کلی و کلیشه‌ای است؛ اما می‌توان دو رویکرد متصور بود: اول نگاه انقلابی و از بالا به پایین که سیاستمداران دارند. نگاهی که می‌خواهد به سرعت مسائل را حل و فصل کرده و به ایده‌ئال نزدیک شود. این نگاهی است که اغلب اگر نتایج فاجعه‌بار نداشته باشد، شکست می‌خورد و جای خود را به ایده‌ای از حزب یا گروه رقیب می‌دهد. نگاه دیگر این است که با آموزش و از پایین به بالا امور را اصلاح کنیم. شاید نسل‌ها طول بکشد؛ اما نتیجه‌اش مطلوب است. موضوع این یادداشت هم آموزش است.

آموزش و پرورش که اکنون حالت رسمی و متمرکز دارد و مهم‌ترین هدفش نه آموزش بلکه تولید نیروی کار حرف‌شنو و مکانیکی است. مدرسه قاتل کودکی و خلاقیت است. ایوان ایلیچ1Ivan Illich، فیلسوف و منتقد اجتماعی بزرگ قرن بیستم در کتاب معروف خود، «مدرسه‌زدایی از جامعه2Deschooling Society»، مدرسه را یک نهاد فریبکار می‌داند. فریبکار از این جهت که اعتیادآور است و مصرف‌کننده را روز به روز به فرایند و مصرف وابسته‌تر می‌کند. در مدرسه به دانش‌آموز می‌آموزند که فرایند را با محتوا، تدریس را با یادگیری، نمره‌های بالا را با دانش، مدارک را با قابلیت و روانی بیان را با قابلیت گفتن حرف‌های تازه اشتباه بگیرد. و فقط هم این‌ها نیست؛ توصیه می‌کنم کتاب یا دستکم خلاصهٔ کتاب را مطالعه کنید.

شاید غم‌انگیزترین مسئله در باب تحصیل و آموزش، عدالت آموزشی باشد. جبر جغرافیایی به کنار، آمارها نشان می‌دهد که ثروتمندان از آموزش بیشتری برخوردارند. بر اساس آمارها، حدود هشتاد درصد از رتبه‌های زیر سه هزار کنکور از دهک‌های هفتم به بالا هستند. کیفیت آموزش در مدارس غیردولتی به مراتب بالاتر است. البته کنکور تنها چند تست است و تکنیک‌های تست‌زنی که به لطف مافیای زالوصفت کنکور سرِ راه آموزش قرار گرفته است.

از این‌ها بگذریم؛ بیشترِ آموزشی که می‌بینیم، مربوط به خارج از مدرسه است. کلاس‌های فوق برنامه مفیدتر از مدارس به نظر می‌رسند که آن هم برای کسانی است که دستشان به دهانشان می‌رسد. هنر، ورزش (اگر منظور فقط فوتبال در زمین خاکی نباشد)، علم، زبان خارجی و دیگر آموزش‌ها برای کودکان فقیر نیست، آموزش هزینه دارد و هرچه بیشتر هزینه شود، آموزش بهتر است.

همهٔ این‌ها را نوشتم که به این‌جا برسم: چه باید کرد؟ تن دادن به وضع موجود نتیجهٔ مثبتی نخواهد داشت. نتیجهٔ جنگ با آموزش و پرورش و نهادهای مشابه آن هم از پیش مشخص است.

من مدت‌هاست که نجوم تدریس می‌کنم. دوره‌های نجومم را هم در همین وبگاه بارگذاری کرده‌ام تا برای همه در دسترس باشد. آزاد و تقریباً رایگان3بار اولی که یک دورهٔ مجازی نجوم برگزار کردم، دورهٔ آزاد نجوم مقدماتی بود. دوره‌ای با حدود سی جلسه که سیر تا پیاز نجوم را در حد مخاطب عام پوشش می‌داد. در آگهی دوره نوشته بودم «رایگان» و واقعاً هم رایگان بود. تنها از مخاطب درخواست می‌کردم که اگر شرکت در کلاس به اندازهٔ یک پیتزا یا یک فنجان قهوه برایش لذتبخش بود، به همان اندازه پول به من بدهد. من طرفدار کلاس‌های رایگانم؛ اما به نظر می‌رسد که فعلاً چنین سیستمی جوابگو نیست. دوره، چندان موفق نبود. هم به دلیل رایگان بودن که ممکن است در چشم مخاطب بی‌ارزش جلوه کند و هم به این دلیل که زیادی طولانی بود. برای همین دورهٔ بعدی را در شش جلسهٔ مختصر و مفید تدوین کردم. نجوم ۱۰۱ را اولین بار در کانون صبح کویر رفسنجان که یک سمن پیشرو است برگزار کردم. سپس به صورت مجازی برای کاربران یک شبکهٔ اجتماعی خاص برگزار شد و اکنون هم، در زمان نوشته شدن این متن، در دانشگاه علوم ارائه می‌شود. هم استقبال خوب است و هم به عنوان شغل دوم یا سوم پول توجیبی خوبی می‌دهد. . یک بار به من پیشنهاد شد که برای کودکان کلاس نجوم برگزار کنم. بابت آن هم مبلغی از برگزارکننده دریافت کردم. در همان کلاس متوجه چیز غم‌انگیزی شدم: بچه‌ها از خانواده‌های سطح بالا و تقریباً ثروتمندند. طبیعتاً هیچ بچهٔ افغانی هم در کلاس نبود. پس از پایان دوره، با همکاری سمن4NGO کانون صبح کویر کلاس نجومی برگزار کردم که هدف آن جمع کردن بچه‌ها برای یاد گرفتن نجوم بود: «بچه‌ها» فارغ از طبقهٔ اجتماعی، نژاد یا وضعیت اقتصادی. در کلاس من کودکان افغانی در کنار فرزندان استادان دانشگاه نجوم یاد می‌گیرند. این برای من بسیار ارزشمند است. همه در یک سطح از آموزش برخوردارند. همچنین سعی می‌کنم برای بچه‌ها یک استاد نباشم. نمی‌خواهم مدرسی باشم که اطلاعات را از دهانم به مغز آن‌ها بفرستم. هنوز خیلی کار دارد تا برای بچه‌ها آموزگار خوبی باشم.

می‌خواهم تا جایی که می‌توانم قدمی بردارم به سمت دولت‌شهر موازی؛ همان که واتسلاف هاول در کتاب با ارزش خود، «قدرت بی‌قدرتان» از آن می‌گفت. این تا حدودی همان شبکه‌های آموزشی است که ایوان ایلیچ می‌خواست. درست نیست؟

کمر به قتل آموزش بسته‌اند. هر روز خبری می‌رسد که زور، نهاد دانشگاه که سنگر آزادی است را برای منافع خود دستکاری می‌کند تا جایی که چیزی از آن نماند، آیا وظیفه‌ای جز این داریم که دانشگاه و مدرسهٔ خودمان را تأسیس کنیم؟ درست مثل گیاهی که ریشه و ساقه‌اش در خاک است که قطع بخشی از آن گیاه را از بین نمی‌برد. گیاهی که به هر سو سرک می‌کشد و نابود کردن آن به آسانی ممکن نیست. به نظرم این کاملاً عملی است. در پارک‌های شهر من، جایی که بسکتبال و تمام امکانات لازم برای بازی بسکتبال به استثنای یک تخته و حلقهٔ فکستنی که در محل پر ترددی در پارک قرار دارد در اختیار گروه خاصی است که جیبشان را پر کنند و لاف خدمت بزنند، بچه‌هایی که امکان ثبت‌نام در کلاس‌های بسکتبال و خرج کردن را ندارند، عاشق این ورزش شدند و ورزشکارانی که توسط نهادی به نام هیأت بسکتبال از ورزش مورد علاقه‌شان محرومند، به آن‌ها آموزش می‌دهند. بی‌مزد و منت و با علاقه هم چیزی که می‌دانند را به دیگری می‌آموزند.

می‌توان نور علم را به همه رساند. هیچ‌کس نباید به این دلیل که استطاعت مالی ندارد یا تحت تأثیر قدرت دیگری از حق تحصیل محروم شود. هیچ‌کس نباید مانع آموزش شود و هیچ‌کس هم نباید یارای مقابله با آموزش درست را داشته باشد. بیایید دولت‌شهر موازی خودمان را داشته باشیم و خودمان کارها را سامان دهیم.

پاورقی

  • 1
    Ivan Illich
  • 2
    Deschooling Society
  • 3
    بار اولی که یک دورهٔ مجازی نجوم برگزار کردم، دورهٔ آزاد نجوم مقدماتی بود. دوره‌ای با حدود سی جلسه که سیر تا پیاز نجوم را در حد مخاطب عام پوشش می‌داد. در آگهی دوره نوشته بودم «رایگان» و واقعاً هم رایگان بود. تنها از مخاطب درخواست می‌کردم که اگر شرکت در کلاس به اندازهٔ یک پیتزا یا یک فنجان قهوه برایش لذتبخش بود، به همان اندازه پول به من بدهد. من طرفدار کلاس‌های رایگانم؛ اما به نظر می‌رسد که فعلاً چنین سیستمی جوابگو نیست. دوره، چندان موفق نبود. هم به دلیل رایگان بودن که ممکن است در چشم مخاطب بی‌ارزش جلوه کند و هم به این دلیل که زیادی طولانی بود. برای همین دورهٔ بعدی را در شش جلسهٔ مختصر و مفید تدوین کردم. نجوم ۱۰۱ را اولین بار در کانون صبح کویر رفسنجان که یک سمن پیشرو است برگزار کردم. سپس به صورت مجازی برای کاربران یک شبکهٔ اجتماعی خاص برگزار شد و اکنون هم، در زمان نوشته شدن این متن، در دانشگاه علوم ارائه می‌شود. هم استقبال خوب است و هم به عنوان شغل دوم یا سوم پول توجیبی خوبی می‌دهد.
  • 4
    NGO