حرف نزدن در مورد علم برای من منحرفانه است. وقتی عاشق میشوی، میخواهی به کل دنیا بگویی.
کارل سیگن (کارل سیگنِ دوستداشتنی)
من در ده سالگی عاشق شدم! ما را از طرف مدرسه به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بردند. آنجا آسماننمای کوچکی بود با خانمی که از نجوم میگفت. از این میگفت که خورشید چقدر بزرگ است و چطور میتابد. آن روز قلب کوچولویم تا شب تندتند میتپید. با هیجان به خانه رفتم و بریدهبریده گفتم: «مامان! مامان! میدونی خورشید چقدر بزرگه؟ میدونی یه میلیون برابر زمینه! میدونی؟ …» عاشق شده بودم. وقتی که عاشق میشوی، فکر میکنی معشوق تو برای همه همانقدر زیباست که برای تو. خیلی زود فهمیدم دیگران نسبت به آسمان تا حد زیادی بیتفاوتند.
در مورد ماجرای آشناییام با نجوم و فیزیک، شش سال پیش در این پست ویرگولی نوشتم.
در کتابفروشیها کتابهای علمی خیلی کمتر به چشم میخورد. شاید در قفسهٔ کوچکی در گوشهٔ کتابفروشی چند کتاب علمی خوب لابهلای تعداد زیادی کتاب شبهعلمی خاک میخورد. یک ماه پیش، زمانی برای مرخصی کوتاه از سربازی به خانه آمده بودم، در یک کتابفروشی چیز بسیار عجیبی دیدم: کتاب «فلسفهٔ فیزیک – فضا و زمان» از تیم مادلین. با خانم کتابفروش صحبت کردم و متوجه شدم که همکار ایشان فیزیکخوانده (و همچنان فیزیکخوان) است؛ وگرنه اینجور کتابها مشتری خاص خودش را دارد. البته کتابی که گفتم، واقعاً مشتری خاص خودش را داشت؛ یعنی کسی که در حد یک دانشجوی کارشناسی فیزیک با موضوع آشنا باشد. موضوع این است که کتابهای علمی که برای عامهٔ مردم نوشته میشود هم در ایران طرفدار زیادی ندارد. از سوی دیگر کتابی که ادعا کند راز ثروتمند شدن را به مخاطب میگوید، زودتر از آن که چاپ شود به فروش میرسد.
در رویدادهای کتابخوانی، اگر نظر من را بخواهند معمولاً کتاب علمی پیشنهاد میکنم (و معمولاً هم رد میشود). چرا اصرار دارم مردم با علم بیشتر رفیق باشند؟ بخش زیادی از این تلاش که البته مربوط به علایق شخصی و روحیاتم است؛ اما عقیده دارم آشنایی جامعه با علم از قضا واجب هم است.
چرا ترویج علم
دنیای امروز ما به علم و تکنولوژی وابسته است. در مورد خوب یا بد بودن این وابستگی صحبت نمیکنم؛ از این میگویم که ما به عنوان اعضای جامعه باید بدانیم که زیرساختهای فنی جامعه چطور توسعه داده شده و پولهای ما چرا و چگونه در پروژههای علمی خرج میشود. همچنین موفقیت علم آن را به ابزار قدرتمندی برای کلاهبرداری تبدیل کرده؛ بیایید تا با محاسبهٔ کوانتومی تاریخ تولدتان بگویم چگونه موفق شوید!
سالانه مبلغ زیادی (نسبت به دخل و خرج مردم نه ارتشها) خرج اکتشافات و پژوهشهای علمی میشود. این پول از جیب مردم پرداخت میشود و مردم حق دارند که بدانند نتیجهٔ این ولخرجیها چه خواهد شد. نتیجهاش هرچقدر هم بد باشد از بودجهٔ نظامی بهتر است. البته فواید علم و پژوهشهای علمی از حوصلهٔ این مقاله خارج است.
وقتی مردم با علم آشنا باشند، تصمیمات بهتری میگیرند. هم از این جهت که کلاهبرداریهای نوین را بهتر میشناسند و هم از این جهت که با نوع دیگری از طرز تفکر آشنا میشوند: تفکر علمی. آشنایی مردم با علم و نحوهٔ کار علم با چرندیات ضدواکسن، زمینتختگرا و گروههای دشمن محیط زیست مقابله میکند. مطالعه و دنبال کردن علم به تقویت تفکر انتقادی کمک زیادی میکند.
زمانی که مردم از علم بدانند و پیگیر فعالیتهای شیرین علمی باشند، دولتها هم رغبت بیشتری برای خرج کردن پول مردم در این زمینهها نشان میدهند. چه میشد اگر زمان پرتاب جیمز وب، کسی اعتنایی نمیکرد؟ به نظرم این نوعی تمرین دموکراسی و مطالبهگری هم است.
و در نهایت وقتی مردم از علم صحبت میکنند، بچههای بیشتری هم عاشق میشوند. در مورد نجوم، صادقانه فکر میکنم ژنرالها، ابرثروتمندان و سیاستمداران باید در مورد جایگاه کیهانی زمین بدانند. باید هرشب به آسمان تاریک و پرستاره هم خیره شوند تا شاید دست از لجاجت بکشند.
ای آمون بزرگ
فیزیک مهمترین چیز نیست. ولی دوست داشتن هست.
ریچارد فاینمن (فاینمن افسانهای)
علم زیبا و مفید است؛ اما این همهاش نیست. علم در مورد تغییرات اقلیمی و مقاومتهای آنتیباکتریایی راست میگوید و اگر به هشدارهایش گوش ندهیم، عاقبت خوبی نخواهیم داشت. به ما پرواز کردن و پیشبینی آینده را یاد میدهد. درست است؛ ولی علم نباید بت عصر جدید باشد. علم برای پاسخ دادن به همهٔ پرسشهای ما حضور ندارد. از علم نپرسیم که آیا خدایی هست یا چگونه با متهمان برخورد کنیم. این پرسشها در حیطهٔ کار علم نیستند. خلط این موارد میتواند جهان را به لبهٔ پرتگاه نابودی بکشاند؛ همانطور که قبلاً با ظهور نازیسم چنین کرد. کم بودند تحقیقات علمی که از برتری نژاد آریایی حمایت کردند؟
تو را ای کهن دوست دارم
علم یکی از قدیمیترین فعالیتهای بشری است. ذهن انسان در مواجهه با طبیعت از پرسش پر میشود و یکی از علاجهای این خارش ذهنی، علم است. زمانی که میبینم مردم با تماشای ماه، مشتری و زحل از چشمی تلسکوپم ذوقزده میشوند نفسم بند میآید. نهایتاً خودم را خوشبخت میدانم که کار و حرفهٔ اصلیام نجوم است. در تورها میبینم که عدهای برای خوش بودن میآیند. تلسکوپ را هم اگر ندیدند ملالی نیست در عوض خوب لرزاندند. از طرفی عدهای هم میآیند تا رُس من و پتیچکا1Ptichka اسم تلسکوپم به معنی پرندهٔ کوچولو را بکشند. من هم از کهکشان آندرومدا گرفته تا سحابی جبار، هرچه در دسترسم باشد را نشانشان میدهم.