چیزهای زیادی راجع به سربازی آزاردهنده است؛ اما مایلم از دلگرمیها بگویم. محیط خشن پادگان میتواند مفید باشد؛ نه به معنی کلیشهٔ «عوضش مرد میشوی» بلکه به منظور موقعیتی متفاوت!
سربازی وحشت شمارهٔ یک پسران ایرانی است. فرایندی که طی آن پسران باید دو سال از عمر گران خود را صرف چیزی کنند که به آن «خدمت مقدس نظام وظیفه» کنند. از کاستیها و ضررهای خدمت اجباری، زیاد گفته شده، پس در این نوشته، قصد من مرور این نقایص نیست؛ بلکه میخواهم کاملاً از تجربهٔ پیش رو بنویسم.
چیزهای زیادی راجع به سربازی آزاردهنده است؛ اما پیش از آن مایلم از دلگرمیها بگویم. محیط خشن پادگان میتواند مفید باشد؛ نه به معنی کلیشهٔ «عوضش مرد میشوی» بلکه شاید به مثابهٔ یک نوع تجربه! من با جملهٔ «هر چیزی که تو را نکشد، قویترت میکند» شدیداً مخالفم. به نظرم زیادی سادهلوحانه به نظر میرسد. مگر نه این که بسیاری از موقعیتها (مثل خدمت اجباری برای خیلیها) نهتنها آدم را قویتر نمیکند؛ بلکه هم باعث عقب افتادن میشود و هم ضعیفتر شدن. به هر حال این آش کشک خاله است و باید تحمل شود. آیا میشود این تهدید را به فرصت تبدیل کرد؟
تهدید شمارهٔ ۱: زمان تو مال ماست!
سربازی اجباری، بردهداری است. بردهها آزاد نیستند. پس سرباز آزاد نیست. سرباز حتی آزادی انتخاب ساعت خوابش را هم ندارد! ساعت ۹ شب خاموشیست و ۴ صبح بیدارمان میکنند. این مسأله به اندازهای که به نظر میرسد بد نیست. یکی از بهترین اوقات زندگی من زمانی بود که پیش از سپیدهدم بیدار میشدم. سحرخیزی لذتبخش و مؤثر است.
در واقع این یکی خودش فرصت است و نیازی به تبدیل آن به فرصت نیست. بعداً بیشتر از نقد تکنولوژی خواهم نوشت؛ اما فعلاً از این که چیزی حتی به اجبار من را از تکنولوژیهایی که (مثل تقریباً همهٔ مردم) به آنها وابسته شدهایم جدا میکند، خوشحالم! زندگی بدون گوشی موبایل و اینترنت!
تهدید شمارهٔ ۳: زحمت، زحمت، زحمت
تمام این زحمتها و سختیهای سربازی شاید کاملاً بیفایده و مضر باشد. به هر حال کسی مثل من، با وجود ورزش منظمی که دارم، هیچوقت مناسب دفاع از کشور نیست. ارتش حرفهای باید از کشور دفاع کند. اما امیدوارم به زحمتش بیارزد و بعد از پایان خدمت اجباری حداقل قدرت بدنی بیشتر داشته باشم و کمی سختکوشتر شده باشم.
بقیهٔ دلگرمیها
مؤثرترین نیرویی که میتواند قانون سربازی اجباری (بخوانید سرباری اجباری چون هر کدام از ما سربازان وظیفه، در واقع برای اقتصاد و امنیت کشور مضر هستیم!) را لغو کند، سازماندهی و نافرمانی مدنی است. اگر همهٔ سربازان وظیفه یا دستکم آنهایی که از وضعیت ناراضی هستند، از این قانون سرپیچی کنند چه میشود؟ سرباز کم میشود. نمیتوانند همه را به زور وادار به اطاعت کنند. نمیشود خدمات اجتماعی را روی بخش بزرگ و مهمی از مردان جوان ببندند. آن وقت آنها مجبور به تغییر فوری قانون میشوند. این کار عجیب و غریبی نیست، نافرمانی مدنی میتواند به عنوان یک تکنیک بسیار مؤثر عمل کند، همانطور که بوسیلهٔ گاندی منجر به استقلال هندوستان شد و توسط مارتین لوترکینگ در آمریکا برای الغای قوانین نژادپرستانه استفاده شد. کار سختی نیست، تنها نیاز به سازماندهی دارد.
صحبت از گاندی شد، به عقیدهٔ گاندی نباید با آدم بد همکاری کرد. مجریان و متولیان قانون سربازی اجباری کاری میکنند که عین شرارت است. این قانون برای کشور مضر و برای عدهٔ زیادی از جوانان رنجآور و ناعادلانه است. دومین مسألهٔ آزاردهنده در مورد خدمت اجباری این است که یا باید با آدمهای بد همکاری کنم و به خدمت نظام بروم و یا باید قید آیندهام را بزنم. من گزینهٔ اول را انتخاب کردم و ناراحتم. تنها دلگرمی من، این است که نهاد خدمتم ارتش است و در ارتش شاید اندکی مفید واقع شوم.
اگر قانونی ناعادلانه بود، فرد نمیتواند از آن سرپیچی کند، بلکه وظیفه دارد از آن سرپیچی کند.
توماس جفرسون
آخرین دلگرمی من هم میتواند این باشد که ما به تجربه دریافتیم که آینده آنطور که پیشبینی میکنیم نیست یا به قول دوستی، «طبیعت اون جوری که ما میخوایم رفتار نمیکنه!» بسیار پیش میآید که اتفاقات خوب، اوقات بد را رقم میزنند و بدترین رویدادها در آخر تماماً منجر به خیر و صلاح میشود.
در سال ۲۰۱۴، زمانی که داعش مناطق شمالی اقلیم کردستان عراق را تحت اشغال نمود؛ خبر به بردگی کشاندن زنان و کودکان در عصر جدید و قرن بیست و یکم شوکهکننده به نظر میرسید. اگرچه دو سه قرن از لغو برداری در جهان میگذرد؛ ولی بردهداری نهتنها در عمل لغو نشده، بلکه اکنون بردگان با بهای بسیار کمتر و تعداد بیشتری خرید و فروش میرسند.
همچنان که در حال خواندن این نوشتار هستید، بیش از چهل میلیون نفر در سرتاسر جهان در بردگی به سر میبرند. اردوگاههای کار اجباری در کرهٔ شمالی، میدانهای جنگ عراق و سوریه، قایقهای ماهیگیری تایلند، اسارت خانگی در هائیتی، کورههای آجرپزی هندوستان و روسپیخانههای جهان اول محل کار میلیونها بردهٔ مدرناند. تجارت برده، سالانه ۱۵۰ میلیارد دلار سود عاید قاچاقچیان میکند.
بردهداری از هزاران سال پیش وجود دارد. منشأ بردهداری را میتوان اینگونه بیان کرد که روزگاری که در نبردهای بین قبیلهای، افراد قبیله مغلوب کشته میشدند، نوع بشر هنوز برای جان یک انسان ارزشی قائل نبود. پس از مدتها به ارزش جان آدمی پی بردیم و زندگی مغلوبان را در ازای کار و اسارت ابدیشان به آنها بخشودیم. اما از دیدگاه اقتصادی، بردهداری در جوامع شکارچی-خوراکجو به این دلیل نادر بود که بردهداری نیازمند منابع اقتصادی اضافه و تمرکز بالای جمعیت بود. انقلاب کشاورزی که حدود ۱۱٫۰۰۰ سال پیش باعث یکجانشینی و کشاورز شدن انسانها شد، اولین جرقههای بردهداری را زد. پس از آن بردهداری تبدیل به یکی از خصوصیات جوامع بشری شد و برای هزاران سال حتی اخلاقی دانسته میشد. ظهور و تقویت جنبشهای ضدبردهداری به لغو بردهداری در جهان انجامید و پس از آن دیگر چیز زیادی دربارهٔ بردهداری به گوش عامه نرسید و این آغاز عصر پنهان بردهداری یا بردهداری مدرن بود.
«احدی را نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشت و داد و ستد بردگان از هر نوع و به هر شکلی که باشد ممنوع است.»
مادهٔ ۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر، ۱۹۴۸
انواع بردگی مدرن
امروزه مردم ممکن است به شیوههای مختلفی تبدیل به برده شوند. آنها مجبور میشوند، مورد تهدید قرار میگیرند و گول میخورند تا به دام بردگی بیافتند. بردهداری مدرن، بردگی جنسی، کار اجباری، اسارت در ازای بدهی، ازدواج اجباری، کار اجباری کودکان، سربازی کودکان و بردگی خانگی را شامل میشود.
بردگی جنسی. شایعترین نوع بردگی در جوامع ثروتمند مانند آمریکا، اروپای غربی و خاورمیانه، بردگی جنسی است. اکثر بردگان جنسی، با وعدهٔ شغلهایی مثل مدلینگ، بازیگری و رقص فریب میخورند؛ اما در عوض مجبور به فاحشگی میشوند یا سر از خدمات اسکورت، روسپیخانهها، سالنهای ماساژ و لیستهای آنلاین در میآورند. بیخانمانها، فراریها و اقلیتهای جنسی قربانیان این نوع بردگیاند. حدود یک درصد از این بردگان را پسران و مردان تشکیل میدهند.
اسارت در ازای بدهی. اسارت در ازای بدهی که یک سنت رایج در هند است نیز تعداد زیادی برده را در خود جای داده است. اگرچه حکومت هند دهههاست که نظام طبقاتی کاستها را ملغی کرده؛ اما این سنن هنوز کاملاً فراموش نشدهاند. بیشتر قربانیان این نوع بردگی، دالیتها (یا اصطلاحاً نجسها، پایینترین طبقه از نظام طبقاتی پنجگانهٔ کاست در هندوستان) هستند. فرایند به بردگی کشاندن از این طریق، معمولاً با قرض شروع میشود. قرضی که ممکن است برای جبران بدهی یکی از اعضای خانواده، هزینههای درمانی و یا مخارج ازدواج از صاحبخانه یا صاحبکار گرفته شود. طلبکار نیز با اعمال زور بدهکار را مجبور به ترک خانه و کار اجباری میکند، به طوری که دستمزد حتی از مبلغ بدهی هم بیشتر شود.
کار اجباری. کار اجباری نوع دیگر بردگی مدرن است؛ درست مثل آنچه که در کتابهای تاریخ میبینیم. این نوع بردگان اسیر میشوند و در صورت تلاش برای فرار، مجازات در انتظار آنهاست. این بردگان از مزارع و کارخانهها تا سالنهای کاشت و مراقبت از ناخن به کار گرفته میشوند.
ازدواج اجباری. ازدواج اجباری زمانی است که فرد صرف نظر از سن، برخلاف میلش ازدواج میکند. حداقل پانزده میلیون نفر در جهان مجبور به ازدواج شدهاند. ازدواج افراد زیر هجده سال نیز نوعی بردگی به حساب میآید. طبق تخمین یونیسف، حدود یازده درصد زنان جهان، قبل از رسیدن به پانزده سالگی ازدواج میکنند.
البته باید در نظر بگیریم که همهٔ ازدواجهای زیر هجده سال، بهخصوص موارد شانزده تا هجده سال شامل بردهداری نیستند. درواقع رابطهٔ میان ازدواج کودکان و بردگی یا شبهبردگی ابهامآمیز است. به طور کلی اگر یک یا چند شرط زیر دربارهٔ ازدواجی صدق کند، آن یک رابطهٔ بردگی است:
اگر کودک واقعاً آزادانه یا با رضایت وارد رابطه نشده باشد.
اگر ازدواج کودک را تحت کنترل بیاورد یا به باعث ایجاد حس مالکیت بدهد؛ بهخصوص اگر با زور و تهدید باعث شود تا او در خانه یا بیرون خانه مجبور به کار شود.
اگر کودک واقعاً نتواند جدا شود و به ازدواج خاتمه دهد. این مورد میتواند از او یک بردهٔ مادامالعمر بسازد.
هزاران سال است که بردهداری وجود دارد و امروزه تنها غیرقانونی شده. اکنون تعداد بردگان بیشتر از هر زمان دیگری است و با معیارهای اخلاقی و اجتماعی جهان مدرن، این حجم از بیعدالتی تأملبرانگیز شده. بردهداری در همهٔ کشورها وجود دارد؛ ولی در کرهٔ شمالی، کنگو، تایلند، هند، سوریه و عراق شکل دیگری به خود گرفته. کرهٔ شمالی انواع و اقسام بردهداری را در خود جای داده. زنها به قیمت صد و پنجاه تا هزار و پانصد دلار برای ازدواج اجباری فروخته میشوند. هشتاد تا صدهزار زندانی در اردوگاههای کار اجباری، یا با حفاظت شدید در خارج از کره به کار گرفته شدهاند و سالانه چیزی بین ۱/۲ تا ۲/۳ میلیارد دلار عاید رژیم کره میکنند. بسیاری از زنان و دخترانی که از کشور میگریزند نیز به دام قچاقچیان انسان میافتند. چرخ صنعت ماهیگیری در کشورهای بنگلادش، کامبوج، اندونزی، لائوس، میانمار، فیلیپین و ویتنام نیز با کار بردگان روی قایق میچرخد.
در ایران
طبق برآورد بنیاد آزادانه قدم بزن (Walk Free Foundation)، نهاد غیرانتفاعی علیه بردهداری مدرن مبارزه میکند، در سال ۲۰۱۶ از هر هزار ایرانی ۱۶/۲ نفر در بردگی بهسر میبرند. با توجه به جمعیت ۷۹/۳ میلیون نفری ایران در سال ۲۰۱۶، تعداد بردگان مدرن در ایران به رقم یک میلیون و دویست و هشتاد و نه هزار نفر میرسید، که به نظر میرسد تا امروز افزایش معناداری یافته است. (اطلاعات بیشتری در فایل شاخص بردهداری مدرن این بنیاد موجود است.)
مسألهٔ دیگری که در مورد بردگی مدرن در ایران مورد بحث است، خدمت نظام وظیفه یا سربازی اجباری است که بر خلاف خواست فرد و قانون اساسی ایران (اصل ۴۳) مردان را مجبور به خدمت میکنند. خدمت سربازی در ایران تأثیر بسیار مخربی بر آینده و روان جوانان دارد و این در حالی است که سربازی اجباری در اکثر کشورها یا الغا شده، یا در حال برچیده شدن است دارد.
تکنولوژی و بردگی
برخلاف باور عامه که تکنولوژی میتواند میتواند مثل «عصای جادو» مشکلات را حل کند، این نظر که تکنولوژی مسبب یا تشدید کننده بسیاری از مشکلات است اعتبار بسیاری دارد. توسعهٔ تکنولوژی رابطهٔ عمیقی با تاریخ بردهداری دارد. بردگان در طول تاریخ نیروی مؤثری در جهت پیشرفت تکنولوژیک بودهاند. کار بردگان چه در زمان باستان و چه در صنایع تکنولوژیکِ کوچک و بزرگ امروز، نقش انکار ناپذیری دارد. از سوی دیگر بردگان ناخواسته نظامی را به پیش میبرند که منجر به بردگی مردم بیشتری میشود؛ مثلاً بردگانی را در نظر بگیرید که مستقیم و غیرمستقیم در کارگاههای ساخت کشتی در اروپای پیش از الغای بردهداری کار میکردند. نیروی بازوی این مردم کشتیهایی میساخت که به آفریقا میرفتند تا مردم بیشتری را به بردگی کشانده و وارد صنعت کنند. از طرف دیگر به وضوح هر چه صنعت و تکنولوژی بزرگتر و پیشرفتهتر شود، نیاز به نیروی کار ارزان نیز افزایش مییابد و این بدین معناست که تعداد مردم بیشتری به بردگی کشانده میشوند. اینگونه به نظر میرسد که تکنولوژی از ما برای تغذیه خودش استفاده میکند.
مصرفگرایی تکنولوژیک از یک سو به محیط زیست آسیب میزند و از سوی دیگر بردگی مدرن را تغذیه میکند. همهٔ ما از ابزارهای هوشمندی استفاده میکنیم که برای ساختشان از بردگی هزاران نفر سود جسته شده. جمهوری دموکراتیک کنگو دارای منابع عظیمی از طلا، الماس، کبالت، تالتانوم و کلتان است. بیشتر این مواد برای ساخت گوشیهای هوشمند و کامپیوترها ضروریاند و در جایی مثل کنگو که قانون حکمفرما نیست، بردگان بار استخراج از معادن را به دوش میکشند و سود حاصل از آن به جیب بردهداران و صاحبان صنایع میرود. اکنون جا دارد از غولهای تکنولوژی مثل اپل و آمازون هم یاد کنیم. خط تولید آیفون در چین که ۴۰۰٫۰۰۰ کارگر چینی آن را میگردانند، از بدو ورود آیفون به بازار خبرساز بوده. کارگران در کارخانههای فاکسکان (شرکت تولید کنندهٔ آیفون و دیگر محصولات الکترونیک در چین) بارها بهخاطر شرایط بد کار و دستمزد پایین خودکشی کردند. شرایط کار در شرکت آمازون هم منتقدان زیادی را برانگیخته.
آنچه که به بردهداران برای جنایت انگیزه میدهد، حرص و طمع است. چگونه میتوان بر این خصوصیت انسانها لگام زد؟ آیا میتوان به نظام اجتماعی و مهندسی ایدئالی دست یافت که بردهداری را در عمل لغو کند؟ انگیزههای بردهداری در عصر مدرن بسیار خبیثانهتر از گذشته شده است.
جبران خلیل جبران به زیبایی مینویسد: «درختان اشعاریاند که زمین به روی آسمان نوشته است.» حضور گیاهان، همیشه با احساس و لطافت همراه بوده است. بهعلاوه، واضح است که حیاتِ تمام جانداران زمین تا حد زیادی به گیاهان وابسته است. گیاهان به همراه جلبکها مسئولیت پاکسازی زمین از کربنی که ما انسانها به جو وارد میکنیم را بر عهده دارد. کربنی که در سالهای آتی بلای جان زمین و خود ما انسانها خواهد شد.
گیاهان، خود نیز در معرض آلودگیهای مختلفی هستند. شاید یکی از مهمترین انواع آلودگی که بر زندگی این موجودات اثر میگذارد، آلودگی نوری باشد. درست است که گیاهان از انرژی نور برای شکستن مولکولهای کربن دیاکسید و تبدیل آن به غذا و اکسیژن استفاده میکنند؛ اما نوردهی بیش از اندازه میتواند سلامت گیاه را به خطر بیاندازد. بیایید نگاهی به مفاهیم بیاندازیم.
آلودگی نوری
آلودگی به معنی ورود هر نوع ماده یا انرژی به محیط است که نرخ ورودش به آن محیط از نرخ پاکسازی، بازیافت یا تجزیهاش توسط آن محیط بیشتر باشد. آلودگی نوری یکی از انواع پرشمار آلودگی است که مشابه با دیگر گونههای آلودگی، برای سلامت انسان و محیط زیست خطرناک است. زندگی هر جانداری وابسته به ضربآهنگی است. برای جانوران و گیاهان، چرخهٔ روشنایی-تاریکی شبانهروز برای تنظیم فعالیتهای حیاتی لازم است. آلودگی نوری شهرها، این چرخه را تحت تأثیر قرار میدهد.
ما به بهانههای مخلتفی چون ایمنی، امنیت، زیبایی و تبلیغات محیط بیرون را نورپردازی میکنیم. بخش قابل توجهی از این نور غیرضروری به سمت آسمان میرود و در جو پراکنده میشود. حدود ۳۰٪ از انرژی که برای نورپردازی بیرون از ساختمان تولید میشود، به آسمان میرود.
نور علاوه بر انرژی، یک منبع اطلاعاتی برای گیاهان است. با استفاده از چرخهٔ تاریکی-روشنایی شبانهروز، درختان میفهمند که در چه وقتی از سال قرار دارد و از این طریق رشد و تولید مثلشان را کنترل میکنند.
نور گسیل شده به سمت آسمان، در هنگام برخورد با ذرات آب و غبار موجود در جو، پراکنده میشود و روی شهرها گنبد نوری درست میکند.
طیف الکترومغناطیسی
برای درک تأثیر نورهای مزاحم بر گیاهان، لازم است نگاهی به ذات طیف الکترومغناطیس بیاندازیم. منظور از طیف الکترومغناطیس تمام انواع انرژی الکترومغناطیسی است که به صورت موج و با طول موجهای مختلف گسیل میشود. طیف الکترومغناطیس از طول موجهایی به کوتاهی کسری از نانومتر (یک میلیاردم متر) تا چندین کیلومتر تشکیل شده است. چشمان ما تنها بخش کوچکی از این طیف بزرگ را برای ما آشکار میکند. نوری که ما توانایی دیدنش را داریم، از حدود ۳۸۰ تا ۷۶۰ نانومتر است. بیشتر از این مقدار، نور فروسرخ (از ۷۶۰ تا ۱٫۰۰۰٫۰۰۰ نانومتر) است که ما آن را درست مانند زمانی که جلوی آتش نشستهایم به صورت گرما حس میکنیم. این گستره از طیف الکترومغناطیس، همان بخش از انرژی است که توسط گازهای گلخانهای در هواکرهٔ جو به دام میافتد و باعث گرمایش جهانی میشود.
گیاهان و طیف الکترومغناطیسی
رشد گیاهان به سه ویژگی نور بستگی دارد: کیفیت (طول موج یا رنگ نور)، شدت (روشنایی) و مدتزمان نوردهی (فتوپریود یا نوردوره). گیاهان برای فتوسنتز به نور قرمز و آبی نیاز دارند. این طول موجها، انرژی گیاه برای تبدیل آب و کربن دیاکسید به قند را تأمین میکند. از طرفی گیاه برای رشد و تولید مثل باید بداند که در کدام فصل سال قرار دارد. با توجه به این نکته که طول روز در تابستان بلندتر است؛ گیاه با اندازهگیری طول روز متوجه میشود که چه بخشی از سال را سپری میکند. البته این یک استعاره است و گیاه هوشمندانه طول روز و شب را دادهکاوی نمیکند؛ بلکه بر اثر تابش نور خورشید پروتئینهایی موسوم به فیتوکرومها، تغییر شکل داده و بر امور حیاتی گیاه اثر میگذارند.
گیاهان برای فتوسنتز به شدت نور بالایی (در بیشتر درختان، این مقدار ۱۰۰۰ میکروآینشتاین بر متر مربع بر ثانیه) نیاز دارند؛ در حالی که برای نوردورگی، مقدار اندکی از نور قرمز (۰/۰۶ تا ۳ μE.m-2.s-1) کفایت میکند.
از لحاظ پاسخ به طول روز، گیاهان به سه دستهٔ بلندروز، کوتاهروز و روزخنثی تقسیم میشود. گیاهان کوتاهروز، در اواخر تابستان که طول روز کوتاه میشود گل میدهد و روزبلندها نیز در اواخر بهار یا اوایل تابستان که روزها طولانیتر میشود، شروع به گل دادن میکند. گیاهان روزخنثی نیز با استفاده از فرایند نوردورگی گل نمیدهند. نوردوره میتواند روی شکل برگها، پرزهای سطحشان، زرد شدن پائیزیشان و نیز رشد ریشهها اثر بگذارد. نورپردازی درختان بر نوردورگی آنها تأثیر میگذارد و زندگیشان را از روند طبیعی دور میکند.
تأثیر نورهای شبانه بر درختان
با فرض درستی گفتههای بالا، واضح است که اگرچه نورهای شبانه برای مختل کردن فتوسنتز به اندازهٔ کافی شدید نیست؛ اما این نورها به راحتی شدت و طول موج لازم برای ایجاد اختلال در نوردورگی گیاهانی که به طول روز حساسند را فراهم میکند. بیشتر لامپهایی که برای نورپردازی شبانه استفاده میشوند، نور قرمز زیادی گسیل میکنند. این نور قرمز، طول روز را برای گیاهان مجاور افزایش میدهد و چرخهٔ رشدشان را مختل میکند.
نورپردازی دائمی که متداولتر است، برای گیاهان مضرتر است. نورپردازی مداوم گیاه، باعث رشد غیرطبیعی شاخ و برگ آن در فصل رشد گیاه میشود و در نتیجه، چون روزنههای سطح برگها برای مدت بیشتری باز میماند گیاه را در برابر آلودگی هوا آسیبپذیرتر میکند.
مرگ تدریجی درختان به نام زیباسازی
چند سالی هست که نورپردازی شبانهٔ درختان با نورهای رنگی مرسوم شده است. شاید مشهورترین موارد نورپردازی درختان در ایران، نورپردازی درختان خیابان ولیعصر تهران و خیابانهای اصفهان است. درختان خیابان ولیعصر حتی تا اواخر آذرماه هم برگ سبز دارند و این بسیار غمانگیز است. غمانگیزتر این است که شهرداری دیگر شهرها (مانند شهر خودم، رفسنجان) بدون توجه به مسائل مهم زیستمحیطی، شروع به تقلید از تهران و اصفهان کردهاند.
زندگی اکثر موجودات به حضور درختان وابسته است. زیباسازی شهر (اگر این نورپردازیها واقعاً شهر را زیبا کند!) کوچکترین اهمیتی در برابر سلامت درختان ندارد. نورهای غیرضروری را خاموش کنیم و از مسئولین شهرمان هم بخواهیم که هوای درختانی که هوای ما را دارند را داشته باشند.
افزونههای مورد نیاز فایرفاکس برای مرور راحت و ایمن وب
من و بسیاری دیگر از همنسلانم، اولین وبگردیمان را با مرورگر اینترنت اکسپولرر روی سیستم عامل مایکروسافت ویندوز تجربه کردیم. تا مدتها سیاستهای انحصارگرایانهٔ مایکروسافت، اینترنت اکسپلورر را تبدیل به تنها ستارهٔ مرور وب کرده بود. اوضاع برای اینترنت اکسپلورر با ورود قهرمانانهٔ موزیلا فایرفاکس وخیم شد. فایرفاکس سریع، زیبا و کاربردی بود. خیلی زود فایرفاکس اینترنت اکسپلورر را کنار زد و تا ورود گوگل کروم، خورشید مرورگرها بود.
گوگل کروم مرورگر خوبی است؛ ولی فایرفاکس به نظر بهتر است. فایرفاکس از حافظهٔ رم کمتری استفاده میکند، متنباز و آزاد است، قابلیتهای شخصسازی بیشتری دارد، به حریم خصوصی کاربر احترام میگذارد و افزونههای بسیار جالبی دارد.دو مورد آخر مورد بحث این نوشته است. با افزونههایی که معرفی میشود، میشود با فایرفاکس از وبگردی بیدردسر لذت برد.
صفحهٔ خانهٔ پیشفرض فایرفاکس لینکهای پربازدید را در خود جای داده و به شمای کاربر اجازهٔ شخصیسازی را نمیدهد. چارهٔ کار استفاده از این افزونه است. میتوانید وبسایتهایی که مورد علاقهتان هستند را در شروع کار دم دستتان داشته باشید.
زمانی که سر کارید، تبهای به خصوصی باز است. در خانه، در حال وبگردی هم تبهای خاصی باز است. میتوان موقعیتهای زیادی را متصور شد که گروهی از زبانهها روی مرورگر باز است و برای کار دیگری لازم میشود که آنها را ببندیم و گروه دیگری را (اگر از قبل خاطرمان باشد که چه بودند!) باز کنیم.
Tab Workspaces برای همین کار است. با این افزونه، میتوانید وبگردی تمیزتر و مرتبی خواهید داشت.
این افزونه قابلیت جستوجوی شما را ارتقاء میدهد. میتوانید موتورهای جستوجوی پراستفادهتان را به این افزونه اضافه کنید و با آن به جستوجو بپردازید. به دو روش میتوان با Context Search جستوجو کرد: در نوار ابزار و از طریق کلیک راست روی متن انتخاب شده.
مثلاً من برای دانستن معنی «آزادی»، در وبسایت واژهیاب، آزادی را جستوجو میکنم. مردم عادی (کسانی که Context Search ندارند!) برای این کار، واژهیاب را باز میکنند و در آن جستوجو میکنند؛ اما ما تنها لازم است در نوار آدرس بنویسیم:
cs v آزادی
یا برای جستوجوی FOSS در یوتیوب:
cs yt FOSS
cs برای فراخوانی Context Search و yt علامت یوتیوب در این افزونه است.
من نمیتوانم کسانی که بدون افزونههای ضدتبلیغات وبگردی میکنند را درک کنم. تبلیغات مزاحمند و تمرکز کاربر را برهم میزنند. علاوه بر این، تبلیغات اینترنتی موتور محرکهٔ بیاخلاقی شرکتهای بزرگی مثل گوگل و فیسبوک است. این شرکتها دادههای خصوصی ما کاربران را میدزدند و پردازش میکنند تا بتوانند تبلیغات مناسب را به ما نشان دهند. منظوم از مناسب تبلیغی است که ذهن ما را برای خرید محصول مورد نظر آنها گول بزند!
برای خلاصی از تبلیغات دو رویکرد داریم: نخست uBlock Origin و افزونههای مشابه است که صرفاً تبلیغات را از صفحات وب حذف میکنند و باعث افزایش سرعت بالا آمدن صفحات وب میشود. و دوم AdNauseam است که تبلیغات را نشان نمیدهد؛ اما مخفیانه روی آنها کلیک میکند و این باعث میشود که دادههایی که شرکتهای تبلیغاتی از ما میدزدند، دیگر قابل استناد نباشد. این یک روش مبارزه است.
بعد از تبلیغات، نوبت به حذف کوکیها میرسد. کوکیها دادههایی هستند که توسط سرور وب روی کامپیوتر کاربر نوشته میشوند. اگر دوست ندارید روی کامپیوترتان کوکی بنویسند، Cookie AutoDelete راست کارتان است. پس از آن نوبت به خلاص شدن از شر پاپآپهای اعصابخوردکن وبسایتهایی است که دائماُ هشدار میدهند که «این وبسایت از کوکیها استفاده میکند و…» برای این مشکل، I don’t care about cookies مثل یک افزونهٔ ضدتبلیغات، این هشدارها را حذف میکند و به شما آرامش میبخشد.
اگر مثل من به جای یوتیوب از Invidius استفاده میکنید، تا از شر گوگل در امان باشید، Invidition تمام صفحات و پیوندهایی که به youtube.com منتهی میشوند را به یکی از سرورهای Invidius منتقل میکنند تا بهتر و ایمنتر یوتیوب را مرور کنید. علاوه بر یوتیوب، این افزونه توییتر را هم به Nitter تبدیل میکند. جستوجو کنید.
آخرین افزونههای ضروری هم minerBlock و Don’t track me Google هستند. minerBlock برای جلوگیری از سوءاستفاده از کامپیوتر شما برای استخراج رمزارزها و Don’t track me Google هم برای کوتاه کردن دست گوگل از اطلاعات شماست.
این لیست افزونههای من بود. آیا موردی بود که جا انداخته باشم؟
حتی سیگنالی که نماد حریم شخصی است هم یک کلاهبردار دروغگو است! به هیچ چیز اعتمادی نیست!
واتساپ پرمخاطبترین و یکی از خبیثترین نرمافزارهای پیامرسان (یا در اصل جاسوس) دنیا است. از روزی که این پلتفرم توسط فیسبوک خریداری شد، موج نگرانی در مورد نقض حریم شخصی کاربران این پیامرسان به اوج رسید. واتساپ متنبسته، انحصاری و ناامن است. علاوه بر آن بسیاری از ویژگیهای واتساپ از رقیبانی مثل تلگرام کپیبرداری شده است، در نتیجه استفاده از واتساپ غیراخلاقی است چرا که استفاده از سرویسهایی که توسط افراد شرور ارائه میشود، باعث تشویق و ترغیب آنها به انجام شرارتهای بیشتر میشود.
پس از افشاگریهای ادوارد اسنودن در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲ ه.خ) یافتن یک سرویس پیامرسان ایمن برای فعالین و مردمی ارزش حریم شخصیشان را میدانستند، تبدیل به ضرورت شد. دولتهای ایالات متحده، کانادا، بریتانیا، استرالیا و نیوزلند (فایو آیز) با همکاری غولهای تکنولوژی آمریکایی مثل فیسبوک، گوگل، اپل و مایکروسافت، بدون هیچ اجازهای از کاربران، ایمیلها و سایر اطلاعاتشان را میدزدند (در اکثر مواقع، خود ما این اطلاعات را به آنها تقدیم میکنیم!) و به این دولتها میفروشند.
سیگنال
اولین جایگزین ایمن واتساپ (و دوستانش) نرمافزاری متنباز با قابلیت رمزگذاری سرتاسر (End-to-end encryption) به نام سیگنال بود. سیگنال به خاطر امکانات کمنظیری مثل چت گروهی، تماس صوتی و تصویری، پیوست فایلها، پاسخ به پیامها و… در مدت کوتاهی تبدیل به ستارهٔ پیامرسانها شد. علاوه بر این، سیگنال توسط فعالان، روزنامهنگاران و سیاستمداران مورد استفادهٔ گسترده قرار گرفت و نیز حامیان حریم شخصی چون ادوارد اسنودن و بروس اشنایدر توصیه شده.
پس از آنکه واتساپ در بهمنماه سال نود و نه اعلام کرد که دادههای کاربران را با کمپانی مادر خود، فیسبوک به اشتراک میگذارد؛ بار دیگر موج مهاجرت از واتساپ به سمت سیگنال به راه افتاد. اینبار سیگنال در بیش از هفتاد کشور در فهرست بیشترین دانلود قرار گرفت.
ایراد سیگنال از کجاست؟
سیگنال چنان نیست که مینماید! حکومت ایالات متحده صاحب اصلی سیگنال است. سیگنال متمرکز است و در خاک یکی از بزرگترین مبصران دنیا، ایالات متحده قرار دارد و از شماره تلفن بعنوان شناسه استفاده میکند. سیگنال بر خلاف ادعایش، چندان هم متنباز نیست. این ایرادات سیگنال است که در این نوشتار به تفضیل به آنها پرداخته میشود.
منابع مالی از سیا
شاید عنوان این بخش از نوشته، شما را به یاد علی اکبر رائفیپور بیاندازد؛ اما شواهد و مدارک کافی وجود دارد که نشان میدهد سازمان سیا از سیگنال حمایت مالی میکند.
بر اساس این مقاله از یاشا لاوین، شرکت اپن ویسپر سیستمز (Open Whisper Systems) (نام پیشین تیم توسعهدهندهٔ سیگنال) توسط اپن تکنولوژی فاند (Open Technology Fund) بنیانگذاری شده است. اپن تکنولوژی فاند هم علناً یکی از زیرمجموعههای آرافای (Radio Free Asia) است. آرافای یک مؤسسهٔ آمریکایی است که هدف اصلی آن (در کنار Radio Free Europe و Free Cuba Radio) براندازی دولتهای آسیایی است که زیر بار سیاستهای خارجی ایالات متحده نمیروند.
سیگنال با بودجهٔ دولتی کار میکند که بیشترین هزینه را برای نظارت بر شهروندان میپردازد. بدیهی است که سیگنال برای آنها سودی دارد.
متمرکز در خاک مبصر
طبق یک قانون جالب در آمریکا، برای شرکتهایی که در خاک این کشور قرار دارند وجود دارد: این خلاف قانون است که به گوش کاربران برسانید که دولت ایالات متحده از شرکت شما خواسته تا از طرف آنها از کاربری جاسوسی کنید. شرکتهایی که از این قانون سرپیچی کنند یا مانند لاوابیت مجبور به تعطیلی میشوند و یا باید کانالی برای شنود حکومت باز کنند. سیگنال در آمریکا است و باید این قانون را رعایت کند.
همچنین سیگنال یک سرویس قابل خود-میزبانی (self-hostable) نیست. هیچ راهی برای راهاندازی سیگنال روی یک سرور شخصی وجود ندارد و این به این معنی است که تمام دادههای سیگنال در خاک آمریکا متمرکز است. اطلاعات کاربران سیگنال به راحتی برای حکومت سرو میشود.
شمارهٔ موبایل به عنوان شناسه
اگر قصد راهاندازی یک پلتفرم ایمن داشته باشید، چه چیزی بدترین راه برای شناسهٔ کاربری است؟ شمارهٔ تلفن.
شمارهٔ تلفن در تمام کشورها با مستقیماً با هویت صاحب شماره گره خورده است. در ایران، شمارهٔ تلفن همراه ما با نشانی محل سکونت و کد ملی همراه است. تصور کنید که با داشتن این سه مورد دیگر میتوان به چه اطلاعاتی دست یافت!
استفاده از سیگنال برای کسانی که میخواهند ناشناس باقی بمانند یا فقط از اینترنت استفاده میکنند، غیرممکن است.
همچنین سیگنال شمارهٔ تلفن کاربران را مخفی نمیکند. اگر در سیگنال عضو گروهی باشید، به سادگی توسط بقیهٔ اعضای گروه قابل شناسایی هستید.
ادعای متنباز
سیگنال ادعا میکند که متنباز است اما در واقع آنها در بروزرسانی کدهای منبع بسیار کند عمل میکنند. پیش از آخرین بروزرسانی کدها، سیگنال یک سال دست به کدهای آزاد نزده بود!
چه پیامرسانی خوب است؟
رمزگذاری سرتاسری
ارتباط بین دو نفر باید کاملاً رمزگذاری شده باشد تا شخص سومی توانایی شنود را نداشته باشد.
متنباز
کد منبع نرمافزار (هم سمت سرور و هم سمت کاربر) باید باز و در دسترس عموم باشد. این آزادی باعث میشود که کاربران بتوانند باگها را رفع کنند، ایرادات امنیتی را پیدا کنند و ویژگیهای جدید به نرمافزار بیافزایند.
خودمیزبانی
پیامرسان باید بتواند کاملاً توسط مردم و به طور شخصی اجرا شود. باید بتوان پیامرسان را روی سرور شخصی راهانداخت تا از کوتاه بودن دست شنودکننده اطمینان حاصل شود.
غیرمتمرکز
مانند ایمیل، پیامرسانها هم باید غیرمتمرکز باشند. کاربران سرویسهای ارائهدهندهٔ ایمیل (مثل پروتونمیل، یاهو یا جیمیل) میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. چرا این قابلیت در پیامرسانها نباشد؟
عدم نیاز به شناسههای قابل پیوند به هویت
شناسههایی مثل نام کامل، شمارهٔ تلفن و ایمیل تنها باید برای فرستنده و گیرنده آشکار باشد، نه سرور و نه هیچ واسطهٔ دیگری.
چند جایگزین خوب
جایگزینهایی که در لیست کوتاه زیر میآید، تمام ویژگیهای یک پیامرسان ایمن و خوب را دارند:
ماتریکس: ماتریکس یک پیامرسان ایمن، غیرمتمرکز، قابل خودمیزبانی و متنباز است که امکانات کافی برای ارتباط را در اختیار کاربران میگذارد. کلاینت اصلی ماتریکس، المنت است که به صورت آزاد و رایگان در دسترس قرار گرفته است.
XMPP
Briar: با بریار میتوان با استفاده از تور در اینترنت چت کرد یا اگر به یک شبکهٔ وایفای متصل هستید، میتوانید آفلاین و ایمن با مخاطب در ارتباط باشید.
Jitsi: و در آخر نرمافزار موردعلاقهٔ خودم جیتسی قرار دارد. جیستی جایگزین بسیار خوبی برای اسکایپ و زوم است. علاوه بر غیرمتمرکز بودن، آزاد بودن کد منبع و کیفیت بالا، برای استفاده از جیتسی، مثل اسکایپ نیاز به ثبتنام در این پلتفرم ندارید. کلاسهای نجوم و مکالمات تصویری خودم در جیتسی اجرا میشود و از استفاده از جیتسی بسیار لذت میبرم.
علاوه بر اینها میتوان از تلگرام استفاده کرد؛ ولی باید توجه داشت که تلگرام بسیاری از ویژگیهای یک پیامرسان خوب مثل رمزگذاری سرتاسری و آزادی کامل نرمافزاری را ندارد.
این نوشته از این مقاله به عاریت گرفته شده. برای اطلاعات جامعتر و بررسی تمام منابع، به متن اصلی رجوع کنید.
تا پیش از اختراع دوربین عکاسی، تجربیات و خاطرات از طریق گفتار، نوشتار و در معدود مواردی به صورت نقاشی ثبت و همرسانی میشد. در هر سه مورد برای ثبت سوژه لازم بود تا تجربهگر برای مدتی اگرچه کوتاه، سوژه یا شرایط را احساس کند. به عنوان نمونه، مسافران قدیمی اگر قصد داشتند تجربهٔ سفرشان را با دیگری در میان بگذارند، یا میتوانستند برای مخاطبشان به صورت کلامی تعریف کنند و یا همچون ناصرخسرو، مارکوپولو و دیگران، آن را به صورت مکتوب به ذهن مخاطب برسانند. به این منظور، مسافر میبایستی نخست با تمام عناصر محیط (مردم و طبیعت) آشنا شود و سپس دستبهکار ثبت لحظات شود. سفرنامهنویسان سنتی، به خوبی سفرهایشان را زیسته و احساس کردهاند؛ اما چنین حالتی به مسافران موبایل بهدست امروزی دست نمیدهد.
تقصیر را نمیتوان تنها به گردن دوربین انداخت. مسافران دوربینبهدست چند دهه پیش، اتفاقاً سفرشان را به خوبی تجربه میکردند و اگر با صحنهای چنان بکر و قیمتی روبهرو میشدند که ارزش ثبت داشت، ثبتش هم میکردند. در ثانی، تعداد این عکاس-مسافران چنین زیاد نبود.
این روزها احتمال ملاقات با کسی که از عمد گوشی موبایل نداشته باشد، از احتمال برنده شدن در لاتاری بسیار کمتر است (خوشبختانه من یکی از خوبهایش را میشناسم!). اکنون گوشیهای موبایل چنان امکاناتی نسبت به اسلافشان دارند که شاید یکی از کمرنگترین کاربردهایشان تماس تلفنی باشد. از بیست و دو سال پیش (۱۹۹۹ میلادی یا ۱۳۷۸ هجری خورشیدی) امکان جدیدی به گوشی موبایل اضافه شد: دوربین عکاسی. در آن روزها (و چند سال بعد از آن، تا جایی که من خاطرم هست.) رایجترین نوع دوربین عکاسی، دوربینهای آنالوگی بودند که عکاسی با آنها هم دشوارتر و هم هیجانانگیزتر بود. این موضوع که حافظهٔ دوربینهای آنالوگ در حد ذخیرهٔ چند عکس روی فیلم نگاتیو و خواندن این اطلاعات هم منوط به قرض دادن فیلم به تاریکخانه و چاپشان روی کاغذ بود، باعث میشد که عکاس در عکاسی صرفهجو باشد و تصاویر جفنگ ثبت نکند.
با حافظه و امکانات وسیع گوشی دوربیندار، عکسبرداری از زمین و زمان، به مرور تبدیل به عادت میشود. این عادت از این جهت که تجربهٔ محیط را از فرد میگیرد، عادتی ناپسند است. عکسبرداری بیفقه و افراطی از هر رویدادی به بهانهٔ ثبت خاطرات اتفاقاً لذت بودن در لحظه را میگیرد. برای این منظور فقط کافیست یکبار امتحان کنید و بدون موبایل به سفر بروید.
مدتهاست که سفرها و طبیعتگردیهای من بدون همراه (منظورم تلفن همراه است، قطعاً همراهان من بخش بزرگی از لذت سفر را بر عهده دارند!) است. بدون عکسبرداریهای افراطی و حواسپرتیهایی که گوشی موبایل عامل آنهاست، لذت سفر بسیار بیشتر است. به نظرم قدم زدن در تخت جمشید بسیار واقعیتر و لذتبخشتر از عکاسی قدم به قدم از آن و مرور عکسهای سفر از پشت نمایشگر سه رنگ است. تازه اگر تنها عکسبرداری باشد و بازی با اینستاگرام کنار گذاشته شود!
علاوه بر این، کاربرد امروزی دوربینها نه حتی ثبت مناظر که ثبت سلفی (یک عمل غیرضروری و در صورت افراط، خودپرستانه)، یادداشت، پز دادن در شبکههای اجتماعی (بخوانید ضد اجتماعی) و اشتراکگذاری ناخواسته و اغلب ندانستهٔ دادههای خصوصی با شرکتهای بزرگ فناوری شده است.
منظور من از این نوشته، نفی تمام و کمال استفاده از دوربینها نیست. عکاسان ماهر و کاربلد بسیاری هستند که از دوربینشان همان استفادهای را میبرند که خوشنویس از مرکب و دوات! عکاسی میتواند هنر فاخر و ارزشمندی باشد؛ ولی عکسبرداری افراطی، اگرچه مناظر زیبایی خلق کند را نمیتوان چندان هنرمندانه تصور کرد. البته این نظر شخصی من به عنوان فردی ناآشنا با فلسفهٔ هنر است. اگر با این حرفها مخالفید، باب گفتوگو همیشه در بخش نظرات باز است.
تصویر شاخص از بابک امین تفرشی (سمت راست) و دوستان خودم در درهٔ راگه
پ.ن: مدت کوتاهی پس از نگارش و انتشار این نوشته، به این ویدئو از دکتر سروش برخوردم. در این ویدئوی پنج دقیقهای، دکتر سروش از سفر میگوید و در جایی از آن با مسافران دوربینبهدست شوخی میکنند.
وسایل روشنایی که ما با آن خانهها و شهرهایمان را روشن میکنیم، یک منبع آلودگی بزرگ هستند. منبع آلودگی که کمتر با آن آشنا هستیم؛ آلودگی نوری
نوشتهٔ «نور هم آلوده میکند!» برای اولین بار در وبسایت میدان منتشر شد. تصویر شاخص از مصطفی یکرنگی
اختراع و تجاری شدن لامپ الکتریکی در دههٔ ۱۹۲۰، منجر به افزایش دامنهٔ ساعات فعالیت انسان شد. این افزایش دامنه نیز تأثیر مستقیمی بر توسعه صنعت و تکنولوژی گذاشت. رشد صنعت و تکنولوژی، از سوی دیگر باعث ایجاد عوارض جانبی بسیاری بر محیط زیست و سلامتی جانداران (از جمله خودِ انسان) شد. با وجود لامپهای الکتریکی ارزان، ما شروع به نورانی کردن شهرها و محیطهای مسکونی کردیم. این پرتو افشانیها، اگر چه باعث رونق شهرها و ایجاد حس امنیت شد، از سوی دیگر، هم بخش بزرگی از مصرف انرژی را به خود اختصاص داد و هم با نورانی کردن آسمان باعث ایجاد تأثیرات مخرب زیستمحیطی شد.
در سالهای اخیر، اطلاعرسانی درباره تغییرات اقلیمی و تأثیر فعالیتهای انسانی بر تخریب محیط زیست توجه مردم را به سبک زندگی مدرن جلب کرده است. من و شما سعی میکنیم کربن کمتری وارد جو کنیم، در راستای بهینهسازی مصرف انرژی، لامپهای رشتهای را با لامپهای کممصرف CFL و LED عوض میکنیم، از دریافت کیسهٔ پلاستیکی خودداری میکنیم و این در حالی است که تقریباً همهٔ ما از آلودگی نوری غافلیم! گونهای از آلودگی که برخلاف دیگر انواع آلودگی و اسراف، بسیار نادیده گرفته شده است.
آلودگی نوری چیست؟
ما با آلودگی هوا، آب و آلودگی صوتی آشناییم. هر کدام از این آلودگیها به ورود آلایندههایی به محیط اشاره دارد که مقدارشان در آن محیط به اندازهای زیاد است که باعث اختلال، آسیب یا ناراحتی برای موجودات زنده میشود. زمانی که مقدار نورهای مصنوعی در محیط بیش از حد یا مزاحم باشد؛ با آلودگی نوری مواجهیم. آلودگی نوری بر سلامت انسان، جانوران، گیاهان و آسمان شب تأثیر منفی میگذارد.
علاوه بر مضرات مستقیم آلودگی نوری بر محیط زیست، این آلودگی باعث هدر رفتن انرژی میشود. نور لامپهای الکتریکی در حالی بدون استفاده به آسمان تابانده میشود که برق مصرفی آن غالباً از سوزاندن سوختهای فسیلی تولید میشود. سوختهایی که از عوامل مؤثر بر بحران گرمایش جهانیاند.
تأثیرات آلودگی نوری
در سه میلیارد سال گذشته، حیات زمینی با ریتم و آهنگ منظم روز و شب هماهنگ شده بود. از حدود پنجاه سال پیش، این نظم توسط نورهای مصنوعی مختل شد. شهرهای ما با نور افشانی، الگوی روز و شب طبیعت را مختل کرده و تعادل شکننده طبیعت را به هم میزنند.
محیط زیست
زندگی گیاهان و جانوران وابسته به چرخهٔ منظم روز و شب است. رفتارهایی مانند تولید مثل، تغذیه، خواب و حفاظت در برابر گونههای مهاجم، به این چرخه بستگی دارد.
حیات شبانه. حیات جانوران شبانه به تاریکی وابسته است. بسیاری از شکارچیان، بعد از استراحت روزانه، شبها به شکار میپردازند و شکارها هم از تاریکی به عنوان پوشش استفاده میکنند. آسمان ابری نزدیک شهرها، اکنون صدها برابر نورانیتر از دویست سال پیش است. ما به تازگی متوجهٔ تأثیر شوم آلودگی نوری بر بومشناسی شبانه شدیم.
باتلاقها. خیرگی حاصل از نورهای مصنوعی حیات وحش باتلاقها و زمینهای مرطوب را هم تحتالشعاع قرار میدهد. قورباغهها و وزغها در تاریکی شب شروع به قورقور کردن میکنند. آنها این صداها را برای جفتیابی تولید میکنند. در نتیجه، آلودگی نوری باعث کاهش جمعیت این دوزیستان میشود.
لاکپشتهای دریایی. آلودگی نوری همچنین باعث میشود که لاکپشتهای دریایی تازه متولد شده، نور شهر را با مهتاب اشتباه بگیرند و به جای دریا به سمت خیابانها روانه شوند. سالانه میلیونها لاکپشت دریایی تنها در ایالت فلوریدا از این طریق به کام مرگ کشیده میشوند.
پرندگان مهاجر. مانند نوزادان لاکپشتهای دریایی، پرندگان مهاجر هم که از طریق نورماه جهتیابی میکنند؛ دچار گمراهی میشوند. سالانه میلیونها پرنده مهاجر به خاطر نورهای مصنوعی به سمت شهرها کشیده میشوند و با برجها و ساختمانهای بلند برخورد میکنند. این نورهای مرگآور همچنین باعث اختلال در زمانبندی آنها برای مهاجرت میشود. مهاجرت دیرهنگام یا زودهنگام نیز از سوی دیگر لانهسازی و غذایابی آنها را مختل میکند.
حشرات. و در نهایت داستان آشنا و شاعرانهٔ شمع و پروانه رخ میدهد. پروانهها (و سایر حشراتی جذب نور میشوند) عاشق نور شمع نیستند. اگر چه این استعاره شاعرانه زیبا به نظر میرسد؛ اما در واقع آنها به این دلیل جذب نور میشود چون نور آن منبع را با نور ماه اشتباه میگیرند. سیستم جهتیابی آنها به هم میریزد و به دام شمع یا لامپ میافتند. به دلیل فاصله زیاد ماه با زمین، زاویه تابش نور ماه با جابهجایی اندک این حشرات تغییر قابل ملاحظهای نمیکند؛ ولی نورهای مصنوعی به سرعت برای حشرات تغییر مکان میدهند و این باعث گیج شدن آنها نیز میشود. این اثر نورهای مصنوعی بر حشرات باعث مرگ آنها و کاهش جمعیتشان میشود. از سوی دیگر کاهش جمعیت حشرات مستقیماً بر گرده افشانی گیاهان و زندگی جانوران حشرهخوار تأثیر میگذارد.
اتلاف انرژی و هزینه
استفاده بیش از حد از نور یا نورافشانی در زمان یا مکانی که نیاز به نورپردازی ندارد؛ باعث هدر رفت انرژی میشود که نتایج منفی اقتصادی و زیستمحیطی دارد.
انجمن جهانی آسمانِ تاریک (IDA)، نهاد غیرانتفاعی است که با هدف مبارزه با آلودگی نوری تأسیس شده. بر اساس تخمینی از این انجمن، فقط در ایالات متحده، حداقل ۳۰٪ از نورهای فضای باز، بهخاطر نبود سرپوش مناسب هدر میرود. همین مقدار باعث هدر رفت حدود ۳/۳ میلیارد دلار و وارد کردن بیست و یک میلیون تُن کربن دیاکسید در سال میشود. برای خنثی کردن اثر این حجم از کربن باید سالانه ۸۷۵ میلیون اصله درخت کاشته شود!
امنیت و جنایت
دلیل علمی موجهی نداریم که از رابطهٔ نورپردازی و کاهش جرم و جنایت دفاع کند. نور فقط باعث میشود که احساس امنیت کنیم.
مطالعهای که نتایجش در سال ۲۰۱۵ در ژورنال تخصصی اپیدمیولوژی و سلامت جامعه منتشر شده بود؛ نشان داد که چراغهای خیابان از تصادفات و جرم و جنایت جلوگیری نمیکنند؛ بلکه فقط باعث افزایش هزینه میشوند. این محققان با مطالعهٔ دادههای پلیس راه و تصادفات جادهای ۶۲ فرمانداری محلی در انگلستان و ولز دریافتند که نورپردازی هیچ اثری ندارد. چه چراغها خاموش باشند، چه کمنور باشند و چه با LEDهای کممصرف جایگزین شده باشند.
تحقیقات اینچنینی پرتعداد هستند. به نظر من نور زیادی باعث نمایان شدن سوژه نیز میشود. علاوه بر این، تاریکی کار تبهکاران را سختتر میکند. فکر میکنم تاریکی باعث میشود آنها اشتباه کنند و از خود سرنخ به جای بگذارند. چارهٔ تاریکی استفاده از چراغقوه است!
سلامتی
ما انسانها نیز مانند بسیاری از جانداران دیگر تحت تأثیر چرخهٔ روز و شب زندگی میکنیم. با گسترش استفاده از نورهای مصنوعی، ما دیگر شبهای واقعاً تاریکی را تجربه نمیکنیم. آلودگی نوری احتمالاً تأثیرات بدی بر مشکلاتی نظیر اضافه وزن، اختلال خواب، افسردگی، دیابت، سرطان پستان و… دارد.
ملاتونین. ساعت زیستی بدن ما، مسؤلیت تنظیم دورهٔ خواب و بیداری ما را برعهده دارد. این ویژگی توسط ریتم شبانهروز تنظیم میشود. در حضور نورهای مصنوعی، این هماهنگی بهم میریزد.
بدن ما طی یک شبانهروز، هورمونی به اسم ملاتونین ترشح میکند. ملاتونین یک آنتیاکسیدان است. خوابآور است، سیستم ایمنی را تقویت میکند، کلسترول را کاهش میدهد و به عملکرد تیروئید، پانکراس، تخمدانها، بیضهها و غدد فوق کلیوی کمک میکند. این هورمون در تاریکی ترشح میشود.
نور آبی. قرارگیری در معرض نور آبی مضرات بهخصوصی دارد. متأسفانه بیشتر LEDها از جمله چراغهایی که برای روشن کردن فضای باز استفاده میشوند و نمایشگر کامپیوترها، تلویزیونها، گوشیها و دیگر وسایل الکترونیکی نور آبی فراوانی تولید میکنند.
انجمن پزشکی ایالات متحده در گزارشی توصیه میکند که از رنگهای با دمای ۳۰۰۰ کلوین یا پایینتر برای نورپردازی استفاده شود. هرچند توصیه میشود که شبها به صفحه نمایشگر وسایل الکترونیکی نگاه نکنید؛ اما اگر مجبور به استفاده از این وسایلید، بهتر است از نرمافزارهایی که نور آبی را فیلتر میکنند استفاده کنید. (مثلاً f.lux تقریباً از همه پلتفرمها پشتیبانی میکند. Red Moon برای اندروید و Red Shift برای لینوکس هم بسیار مناسب است.)
طبیعت آسمان شب
تماشای آسمان پرستارهٔ، یکی از لذتبخشترین تجربههایی است که میتوان تجربه کرد. در طول تاریخ، آسمان شب الهامبخش دانشمندان، هنرمندان، ادیبان، روحانیون و فلاسفه بوده است. با وجود آلودگی نوری، بسیاری از شهروندان نمیتوانند به تماشای آسمان شب بنشینند. تعدادی از مردم بالغ با دیدن راه شیری تعجب میکنند و آن را با ابر اشتباه میگیرند!
اخترشناسی یکی از قدیمیترین علوم بشری است و اثرات بسیاری بر فناوری، اقتصاد و جامعه دارد. وجود ابزارهایی مثل کامپیوترهای شخصی، موبایلها، ماهوارههای مخابراتی، سامانه موقعیتیاب جهانی (GPS)، صفحههای خورشیدی، MRI و… مدیون دانش اخترشناسی است. حال با وجود آلودگی نوری، تحقیقات ستارهشناسی با مشکل مواجه میشوند. متخصصان برای احداث یک رصدخانه باید مکانهایی در نظر بگیرند که صدها کیلومتر از شهرها فاصله دارد.
مبارزه با آلودگی نوری
مبارزه با آلودگی نوری ارزانتر و آسانتر از مبارزه با دیگر انواع آلودگی است. به نظرم مهمترین دلیل آلودگی نوری، عدم آگاهی است؛ پس برای مبارزه با آلودگی نوری، نخست باید آگاهیبخشی کرد. اگر دولتها برای کاهش آلودگی نوری اقدام کنند، بدون از دست رفتن امنیت مردم و زیبایی شهرها میتوانند از هزینهها و آسیبهای زیست محیطی بکاهند.
رنگهای گرم. برای نورپردازی باید از رنگهای گرم استفاده کرد. نور آبی باعث خستگی چشم و آلودگی نوری میشود.
محافظ. چراغهایی که در فضای باز نصب میشوند باید حتماً دارای یک محافظ باشند که از تابش نور به سمت آسمان جلوگیری کند.
حسگر حرکتی. استفاده از حسگرهای حرکتی باعث میشود که در صورت لزوم، جایی روشن یا تاریک باشد. اگر چه استفاده از این حسگرها در ابعاد کلان هزینهبر است؛ اما برای کاربران خانگی میتواند راه حل خوبی باشد.
خاموشی. لازم نیست چراغ روی حیاط یا جلوی مغازه، از شب تا صبح روشن باشد. همچنین لازم نیست هر خانهای دارای نورپردازی خارجی باشد.
درگیر شوید. با مردم و اطرافیانتان درباره آلودگی نوری صحبت کنید. سعی کنید مدیران را مجاب کنید تا برای کاهش آلودگی نوری کاری کنند. سعی کنید کاری آگاهیبخش انجام دهید و به مردم درباره آلودگی نوری هشدار دهید.
از چند ماه گذشته، توجه من دوباره به آلودگی نوری جلب شده. ماجرا از آنجا شروع شد که استاد نازنینی بنا را بر تدریس در نور کم گذاشت و درباره مضرات نور زیاد و آلودگی نوری گوشزد کرد.
چرا لازم است از سرویسهای گوگل استفاده نکنیم؟ به جای این سرویسها از چه جایگزینهایی استفاده کنیم؟
فرض کنید با برند پوشاک بزرگی آشنا میشوید که به شما لباسهایی با جنس مرغوب ولی مجانی عرضه میکند. این کمپانی، نه فقط لباس، بلکه کفش، عینک و زیورآلات شما را هم به رایگان تأمین میکند. آیا این فرصت سخاوتمندانه را رد میکنید؟
در عوض، ایرادی که این کالاها دارند، این است که اطلاعات شما را جمع میکند و به شرکت سازندهشان میفرستند. عینک شما هر چیزی که میبینید را برای سازندهاش میفرستد. کفشهایتان و شرکت سازندهشان میدانند که چه موقع به کجا میروید. پیراهنتان میفهمد که چه چیزی میخورید و کی از استرس عرق میکنید و لباس زیرتان حتی از این هم بیشتر میداند!
دنیای دیجیتال از این شرکتها پر است. گوگل و فیسبوک بیشترین سهم را در سوءاستفاده از اطلاعات کاربران دارند. (اگر فکر میکنید که اطلاعات مهمی ندارید و لو رفتن آنها ایرادی ندارد، این نوشته و این یکی پاسخ شما را میدهد.)
برای خیلیها، اینترنت چیزی به جز گوگل نیست. برای آنها، ایمیل یعنی جیمیل، جستوجو یعنی گوگل، مرورگر وب یعنی گوگل کروم، سرویس ویدیو یعنی یوتیوب و… . جستوجوی گوگل معروفترین سرویس جستوجوی وب است و ظاهراً به خوبی کار میکند. یوتیوب، بزرگترین سرویس استریم ویدیوی جهان است که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا میشود. مرورگر گوگل کروم نزدیک به هفتاد درصد از بازار مرورگرهای وب را از آن خود کرده است. سیستمعامل اندروید که گوگل صاحب آن است، با بیش از دو میلیارد کاربر فعال، بزرگترین سیستمعامل موبایلی است. همهٔ این سرویسها به علاوهٔ شمار زیادی که نام برده نشد، رایگان، خوشساخت و باحال هستند؛ ولی ایرادی که دارند این است که آزاد نیستند و خالهزنکاند!
علاوه بر نقض حریم خصوصی، گوگل متهم به فرار مالیاتی، سوءاستفاده و دستکاری در نتایج جستجو، استفاده از مالکیت معنوی دیگران، همکاری گوگل ارث با ارتش برای جاسوسی از کاربران، مصرف انرژی سرورهای آن و همچنین در مورد موضوعات سنتی تجارت مانند انحصار، محدودیت تجارت، وام گرفتن ایده و اتاق اکو ایدئولوژیک است. [ویکیپدیا]
در این نوشته قصد دارم روند گوگلزدایی خودم را با نام بردن از جایگزینهای سرویسهای گوگل معرفی کنم. برای من آزاد و متنباز بودن این سرویسها اهمیت زیادی دارد؛ به همین دلیل هم از سرویسهای مشابهی که فیسبوک، اپل، مایکروسافت و… ارایه میکنند، استفاده نمیکنم.
داکداکگو پیش پا افتادهترین سرویس جستوجوی وب است که به خوبی پاسخگوی نیازهای روزانه است. در داکداکگو همچنین اثری از سانسور و دستکاری نتایج وب نیست، کاری که گوگل متخصص در آن متخصص است. استارتپیج هم مشابه داکداکگو است اما با این تفاوت که نتایج گوگل را بالا میآورد و گزینههایی هم برای جستوجوی پیشرفته دارد.
فایرفاکس پس از کروم در جایگاه دوم مرورگرهای پرطرفدار ایستاده است. مرورگری باسابقه که هم از کروم سبکتر است، هم آزاد است و هم کارهای کروم را به خوبی انجام میدهد.
بیشتر کد گوگل کروم، از پروژهٔ دیگر گوگل با نام کرومیوم میآید که متنباز است (متنباز با آزاد متفاوت است.) اپرا (که متنباز و آزاد نیست) به همراه بریو و Ungoogled Chromium که نسخهٔ گوگلزدایی شدهٔ کروماند نیز گزینههای مناسبیاند.
پیرتیوب یک سرویس آزاد و امن استریم ویدیو است که به نظر من از یوتیوب بهتر هم هست؛ ولی مثل آپارات، نمیتوان تعداد زیادی ویدیو روی آن یافت و کاربران کمتری دارد (که منطقاً هم تقصیری ندارد!) به همین دلیل از نیوپایپ استفاده میکنیم. نیوپایپ نسخهٔ گوگلزدایی شدهای از یوتیوب است. علاوه بر این که حریم شخصی شما را به خطر نمیاندازد، میتوانید بدون تبلیغات ویدیوها را تماشا کنید و به راحتی آنها را دانلود کنید. همچنین از طریق نیوپایپ میتوانید به ساوندکلاود، پیرتیوب و CCCMedia نیز دسترسی داشته باشید.
پروتونمیل یک سرویس ایمیل است که توسط دانشمندان سِرن و امآیتی طراحی شده و سرورهای آن در سوئیس میزبانی میشوند. هر دوی این سرویسها حس خوبی را به کاربر القا میکنند.
اندروید پروژهای متنباز است؛ به این معنی که میتوان به کدهای منبع آن دسترسی داشت و در صورت لزوم آنها را تغییر داد. به لطف این ویژگی میتوانید اندروید گوشی موبایل خود را با نمونههای آزاد آن جایگزین کنید: اندروید بدون گوگل و محدودیت. البته برای استفادهٔ مناسب از اندروید میبایستی MicroG یا Open Gapps را نصب کنید تا جایگزین Google Servises شوند.
اف-دروید مخزن نرمافزاری است که در آن میتوانید فقط نرمافزارهای آزاد بیابید. اگر میخواهید نرمافزارهای غیرآزاد نصب کنید، آرورا استور همان گوگل پلی استور است که گوگلزدایی و قشنگتر شده.
انیسافتکیبورد بهترین جایگزین جیبورد است که به خوبی از زبان فارسی پشتیبانی میکند. صفحه کلید استاندارد فارسی باید از نیمفاصله پشتیبانی کند و حروف آن فارسی (و نه عربی) باشد که انیسافتکیبورد با بستهٔ پشتیبانی فارسی این ویژگی را دارد.
کیپ سرویس یادداشتبرداری گوگل است. جاپلین از کیپ بهتر است و علاوهٔ بر متنباز بود ویژگیهای بیشتری هم دارد.
اینها سرویسهایی بود که من استفاده میکنم. اگر سرویس گوگلی که استفاده میکنید در فهرست بالا نبود میتوانید یک فهرست بزرگ و جامع از گوگلها و ناگوگلها را در اینجا ببینید.
دو سال پس از فوت آرلین، همسر ریچارد فاینمن، فیزیکدان افسانهای، او نامهای پراحساس به عشق متوفایش مینویسد.
برای تقریباً هر فیزیکخوان و فیزیکدانی، ریچارد فاینمن یک افسانه است. ردپای فاینمن را میتوان در همهجای فیزیک قرن بیستم پیدا کرد. فاینمن به همراه شووینگر و توموناگا، برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک شد. فاینمن با زیرکی و شگفتی دلیل انفجار شاتل چلنر را پیدا کرد. او مانند بسیاری از بزرگترین فیزیکدانان قرن بیستم، توسط سیاستمداران فریبانده شد و به پروژهٔ ساخت بمب اتم پیوست؛ اما خوشبختانه نقش او بر خلاف دیگران (اپنهایمر، فرمی و…) چندان کلیدی نبود؛ چون فاینمن هنوز بسیار جوان بود. در همان زمانها، ریچارد و همسرش آرلین (Arline) درگیر بیماری آرلین بودند. با وجود مشغله در پروژهٔ ساخت بمب اتم، ریچارد با عشق از همسر بیمارش پرستاری میکرد. ریچارد و آرلین در دبیرستان با هم آشنا میشوند و عشقشان به وصال میانجامد. اما طولی نمیکشد که بهار عشق این دو در ۲۸ سالگی فاینمن و ۲۵ سالگی آرلین خزان میشود. در یکی از روزهای لوس آلاموس، بیماری وحشتناک سل جان آرلین را میگیرد. متن پیش رو نامهٔ ریچارد به آرلین فوت شده است. نامهای که پس از دو سال دلتنگی بالاخره روی کاغذ نوشته میشود تا به دست آرلین نرسد. این نامه به دست آرلین نمیرسید ولی همانطور که ریچارد میگوید: سرتاسر وجودش را گرم میکند. زمانی که این نامه را خواندم، برایم سخت بود که «مرد باشم» و جلوی تر شدن چشمانم را بگیرم. تصمیم گرفتم که این متن را ترجمه کنم و ترجمهٔ آن اکنون در مقابل شماست. اما پیش از آنکه شروع به خواندن کنید توصیه میکنم به متن زبان اصلی مراجعه کنید و تا حد امکان متن اصلی را بخوانید؛ چراکه کلمات متن اصلی، همانهایی هستند که به دست شخص فاینمن و با تنظیمات ذهن و زبان او نوشته شدند. برای مثال، نامه با عبارت D’Arline شروع میشود که هم Dear Arline یا آرلین عزیزم را تداعی میکند و هم Darling را. برگردان چنین ظرایفی از توان مترجم خارج است.
باورهای غیرعلمی و نادرست میتواند دستیار خوبی برای ویروس کرونا باشد. توصیههایی مثل اثربخش بودن نوشیدن الکل در پیشگیری از بیماری و نیز تصور امن بودن حرم ائمه و زائران در برابر بیماری و شیوع آن نمونههایی از خطرات شیوع چرندیات است.
این نوشته پیشتر در وبسایت میدان منتشر شده و اکنون در اینجا بازنشر میشود.
تا پیش از ظهور کرونا، چرندیات بخش عمدهای از شبکههای اجتماعی را پر کرده بود. پیامهایی مثل «آلبالو و گیلاس درمان قطعی سرطان است؛ امّا شرکتهای دارویی نمیگذارند متوجه شوید…»، «دکتر صادقی، رئیس بیمارستان قلب شیراز گفت قرص استامینوفن جدیدی که وارد بازار شده سمی است…»، «ناسا میگوید امشب ماه کعبه را طواف میکند (محض رضای خدا بگویید با چه منطقی؟)» و هزاران گزارهٔ بیمعنی که بدون اندک تأملی از این کانال تلگرام به آن گروه واتساپی فرستاده میشدند. امّا اکنون، کرونا به بازار این چرندیات وحدت بخشیده: روغن بنفشه، داروی امام کاظم، گرمی، گرما، سیر، نوشیدنیهای الکلی، خاکشیر و… اینترنت پر از چرندیات کرونایی شده است.
باورهای غیرعلمی و نادرست میتواند دستیار خوبی برای ویروس کرونا باشد. توصیههایی مثل اثربخش بودن نوشیدن الکل در پیشگیری از بیماری و نیز تصور امن بودن حرم ائمه و زائران در برابر بیماری و شیوع آن نمونههایی از خطرات شیوع چرندیات است.
چگونه از چرت و پرت در امان باشیم؟
زمانی که با یک گزارش، خبر یا حاوی اطلاعات روبهرو میشوید، بهتر است شکاک باشید و آن پیام را بررسی کنید. در نوشته چند مورد قابل بررسی برای تشخیص چرندیات را معرفی میکنیم :
اول منبع را بررسی کنید: یک گزارهٔ علمی بدون منبع صرفاً یک ادعا است. پیش از آن که متن یا خبری را مطالعه کنید، منبع یا منابع آن را بررسی کنید. اگر منبعی نداشت میتوانید رهایش کنید (تضمین میکنم چیز زیادی از دست نخواهید داد.)! همچنین در نظر داشته باشید که وجود منبع به معنای اعتبار آن نیست. بعضی از نوشتهها از منابع خیلی کلّی -مانند: گوگل، ناسا، بیبیسی- نام میبرند، بعضی منابع نیز اصلاً وجود ندارند –مانند: China Medical Journal، یا خبرگزاری Galexy Times آمریکا- بعضی از منابع هم معتبر نیستند یا بیربطند. همچنین انگلیسی زبان بودن منبع به معنای اعتبار نیست.
به ادعاهای زیادی عجیب شک کنید: عبارتهایی مثل «درمان کرونا کشف شد: خاکشیر بخورید!» به سادگی قابل راستیآزمایی است. چرا یکی از مهمترین اخبار دنیا را باید فقط در واتساپ بشنوید؟
از ابهام فرار کنید: زمانها (مثل امروز، آخرین تحقیقات، شهریور امسال و…) و افراد یا گروههای مبهم (دانشمندان استرالیایی، یک گروه تحقیقاتی، دکتر هانگ شی یانگ، یکی از دوستانم و…) به هیچ عنوان قابل استناد نیستند.
دایی جان ناپلئون را جدی نگیرید: ما ایرانیها با تئوریهای توهم توطئه به خوبی آشناییم. نمونههایی مثل «کار خودشونه»، رائفیپور و امثالش و البته اسطورهای به نام دایی جان ناپلئون بدون استدلالات محکم مدعی مداخله قدرتهای پنهان در دنیا هستند. توهم توطئه نوعی شانه خالی کردن از زیر تحقیق و پاسخگویی است چراکه بدون نیاز به ارائهٔ مدارک و مستندات تقصیر را گردن گروهی دیگر میاندازد.
التماس، تهدید و قسم: گاهی چرندیات با عباراتی مثل «با فرستادن این پیام جان انسانهای زیادی را نجات دهید…» یا «تو رو خدا اگه میخوای کرونا نگیری X رو انجام بده و بگو عزیزانت هم انجام بدن…» شروع یا تمام میشوند. انتظار نمیرود این پیامها چیز مفیدی دربر داشته باشند. توجه نکنید و زنجیرهٔ شایعه را قطع کنید.
درمانهای غیرعلمی: طب سنتی حداقل در زمینه درمان بیماریهای واگیردار کارنامهٔ درخشانی ندارد. آبله، طاعون، وبا و بسیاری از بیماریهای اپیدمیک که دو طول قرنها بلای جان بود، نه توسط طب سنتی که توسط پزشکی مدرن ریشهکن شد. به نظر نمیرسد روغن بنفشه یا مدفوع الاغ چارهٔ کرونا باشد. بهتر است به متخصصان پزشکی اعتماد کنیم و تا پیدا شدن درمان مناسب صبور باشیم.
چرندیات در لباسهای مختلف به دیدار ما میآیند. ممکن است لیست بالا برای بعضی از آنها کافی نباشد. مهم این است که شکاک باشیم و تفکر نقادانه داشته باشیم.